ADD ANYTHING HERE OR JUST REMOVE IT…

نگاهی به کتاب یک قرن بردگی (خودزندگینامه خانم جین پیتمن) اثر ارنست ج. گینز

کتاب یک قرن بردگی با یادداشتی از کسی شروع می شود که معلم مدرسه ای محلی در نزدیکی مزرعه ای است که جین پیتمن در آن زندگی می کند. او مدتهاست که سعی می کند داستان زندگی او را بشنود، و در آغاز تابستان 1962، سرانجام جین آن را برای او تعریف می کند. وقتی حافظه ی جین مختل می شود، نقاط تاریک زندگینامه توسط آشنایانش پر می شود. و در نهایت این داستان پس از ویرایش و اصلاحات به زندگی نامه خانم جین تبدیل می شود. جین پیتمن در یک مزرعه در لوئیزیانا برده به دنیا می آید. جین در روزهای برده‌داری، «تایسی» نامیده می‌شود و پدر و مادری ندارد. هنگامی که جین کودک بود، مادرش در اثر ضرب و شتم ارباب جان باخت و جین پدرش را هم نمی شناخت. جین تا حدود 9 سالگی در خانه سفیدپوستان به سر برد و به مراقبت از کودکانشان پرداخت. در یکی از روزهای نزدیک به پایان جنگ، تعدادی از سربازان کنفدراسیون در حال فرار از راه می رسند و بلافاصله پس از آنها تعدادی از سربازان اتحادیه هم سر و کله شان پیدا می شود. در حالی که جین به آنها آب می دهد، یکی از سربازان اتحادیه به نام سرجوخه براون به جین می گوید که به زودی آزاد خواهد شد و سپس می تواند در اوهایو با او ملاقات کند. او به جین می‌گوید که نام خود را تغییر دهد.

در روز انتشار اعلامیه لغو برده داری، ارباب جین همه آنها را آزاد می کند. در همان روز جین با گروهی از بردگان سابق مزرعه را ترک می کند. آنها خودشان هم نمی دانند به کجا می روند، اما زنی به نام لورا گندهه آنها را رهبری می کند. جین می خواهد به اوهایو برود تا سرجوخه براون را پیدا کند. صبح اولین روزشان بیرون مزرعه، گروهی از گشتی های محلی که قبلاً برده‌ها را شکار می‌کردند، به سراغ آنها می‌روند و همه را می‌کشند به جز جین و پسر بسیار کوچکی به نام ند، که آنها را پیدا نکردند. جین و ند از این پس به تنهایی به راهشان ادامه می دهند و همچنان به سمت اوهایو می روند. آنها در سفر خود با شخصیت‌های زیادی آشنا می‌شوند که همگی به جین می‌گویند که اوهایو خیلی دور است و باید به مزرعه‌اش برگردد. لجبازی جین برای چند هفته ادامه می یابد تا اینکه او و ند از راه رفتن کاملا خسته می شوند. سرانجام آنها با یک مرد سفیدپوست فقیر به نام ایوب آشنا می شوند که به آنها اجازه می دهد در خانه او بخوابند و روز بعد آنها را به مزرعه ای می برد که توسط آقای بون اداره می شود. آقای بون به جین پیشنهاد شغل می دهد، اما به دلیل کم سن و سال بودنش، به او پیشنهاد دستمزدی برابر با 6 دلار در ماه (منهای پنجاه سنت برای تحصیل ند) می دهد که به مراتب کمتر از دستمزد متعارف یک کارگر است. جین و ند یک کلبه می گیرند و بعد از یک ماه کار، آقای بون دستمزد او را به ده دلار افزایش می دهد زیرا می بیند که او به اندازه سایر زنان کار می کند.

وضع زندگی در مزرعه آقای بون در ابتدا در کنار یک معلم رنگین پوست و صحنه سیاسی که هنوز توسط جمهوریخواهان از شمال تحت نظارت است خوب است اما وقتی مالک اصلی مزرعه، کلنل دای، آن را بازخرید می کند. زندگی تقریباً به حالت قبل از الغای برده داری باز می گردد. با بدتر شدن شرایط سیاه پوستان شروع به فرار به سمت شمال می کنند. در ابتدا سفیدپوستان اهمیتی نمی دهند، اما به زودی سعی می کنند این روند را متوقف کنند. ند که اکنون تقریباً هفده ساله است به کمیته ای می پیوندد که به سیاهان کمک می کند فرار کنند. سرهنگ دای به جین هشدار می دهد که باید جلوی ند را بگیرد، اما وقتی جین این کار را نمی کند، اعضای کو کلوکس کلان به خانه جین می آیند. در این هنگام ند خانه نیست و در ادامه موفق می شود از مزرعه فرار کند. جین نمی خواهد زندگی امن خود را ترک کند، بنابراین با ناراحتی از ند جدا می شود. ند به کانزاس می رود، تحصیل می کند و در نهایت به ارتش ایالات متحده می پیوندد تا در کوبا بجنگد. چیزی نمی گذرد که جین با جو پیتمن ازدواج می کند. و علی رغم تلاش های سرهنگ دای برای نگه داشتن آنها، جو و جین به مزرعه ای در نزدیکی مرز تگزاس-لوئیزیانا نقل مکان می کنند، جایی که جو شغلی برای رام کردن اسب ها پیدا کرده است.

جو و جین سال ها در مزرعه جدید زندگی می کنند، اما با بالا رفتن سنشان، جین به طور فزاینده ای نگران آسیب دیدن جو در کارش می شود. جین در یکی از خوابهای تکراریش، جو را هنگام پرت شدن از اسب می بیند. اندکی بعد، جین یک اسب نر سیاه را در یکی از اتاقک های اصطبل می بیند که همان اسب خوابش است. او سعی می کند جو را مجاب کند که سوار آن اسب نشود، حتی با یک زن وودوی کریول مشورت می کند، اما پس از فرار اسب (چون جین آن را آزاد می کند)، جو در تلاش برای بازپس گیری آن کشته می شود. پس گذشت از چند سال، جین همراه با یک ماهیگیر به جای دیگری از لوئیزیانا نقل مکان می کند که ماهیگیر یک روز بی خبر جین را ترک می کند و او کاملاً تک و تنها می ماند. چیزی نمی گذرد که ند به محل زندگی که جین می آید و همسرش ویویان و سه فرزند خردسالش را همراه خود می آورد. خانه ای می خرد و شروع به ساختن مدرسه می کند. در مدرسه، او افکار و اندیشه هایی هایی در مورد حقوق سیاسی سیاه پوستان و همچنین دروس اساسی تدریس می کند. سفیدپوستان محلی از کارهای ند می‌ هراسند و به همین دلیل یک نفر به نام آلبرت کلوو را استخدام می‌کنند تا به ند شلیک کند. پس از مرگ ند، جین به کلوو می گوید که ارابه جهنم ببه سراغش خواهد آمد و کلوو بعداً با مرگی ترسناک و دردناک می میرد.

جین سپس برای زندگی راهی مزرعه سامسون می شود. رابرت سامسون با همسرش، خانم آما دین، مزرعه را اداره می کند. آنها یک پسر به نام تی باب دارند، اگرچه رابرت سامسون پسر دیگری به نام تیمی هم از یک زن سیاهپوست در مزرعه ی وردا داشت. تیمی بیشتر شبیه رابرت است تا تی باب، و این دو پسر دوستان صمیمی هستند گرچه رابرت و خانم آما دین انتظار دارند که تیمی مطیع برادرش باشد چرا که تیمی سیاه پوست است. بعد از اینکه تام جو سرکارگر سفیدپوست مزرعه در پاسخ به لجبازی تیمی به شدت او را کتک می زند، رابرت سامسون به تیمی پول می دهد و به او می گوید که مزرعه را ترک کند. بعداً در زندگی، تی باب عاشق معلم مدرسه کریول، مری اگنس لفاربری می شود که سیاه پوست است. دوستان و خانواده اش به او یادآوری می کنند که یک مرد سفید پوست نمی تواند یک زن سیاه پوست را دوست داشته باشد، اما یک شب به خانه او می رود و از او می خواهد که هر طور شده با او ازدواج کند. بعد از اینکه مری به تی باب می گوید که درست فکر نمی کند، به خانه برمی گردد و خودکشی می کند. ناپدری تی باب پس از خودکشی مداخله می کند تا مری اگنس برای انتقام از مرگ تی باب زندانی یا کشته نشود. در گفتگو با جین، او توضیح می دهد که همه آنها تی باب را به دلیل پایبندی به قوانین نژادی که تی باب می توانست فراتر از آن را ببیند، کشتند. در فصل پایانی کتاب، جین پسری به نام جیمی آرون را توصیف می‌کند که تمام مزارع امیدوارند به “کسی” تبدیل شود که همه آنها را نجات دهد. سرانجام جیمی در جنبش حقوق مدنی شرکت می کند. پس از چندین سال دوری از مزرعه، او به خانه برمی‌گردد و یک اقدام نافرمانی مدنی را برنامه‌ریزی می‌کند و سپس در دادگاه اعتراض می‌کند. ابتدا یک دختر جوان به دلیل نوشیدن از یک آبخوری مخصوص سفید پوستان دستگیر می شود. در روزی که قرار است همه آنها در اعتراض به دادگاه راهپیمایی کنند، جیمی به ضرب گلوله کشته می شود. جمعیتی که قصد راهپیمایی داشتند با شنیدن این خبر از قبل جمع شده بودند. جین با کمک یک مرد جوان سیاه پوست، مردم را به راهپیمایی تشویق می کند و رهبری را به دست می گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
شروع به تایپ کردن برای دیدن محصولاتی که دنبال آن هستید.