ADD ANYTHING HERE OR JUST REMOVE IT…

نگاهی به کتاب رام کننده باد اثر ویلیام کامکوامبا

ویلیام کامکوامبا در روستای ماسیتالای مالاوی بزرگ می شود. خانواده او در مزرعه ای زندگی می کنند که در آن ذرت و تنباکو می کارند. مانند نود و هشت درصد از جمعیت مالاوی، خانواده او هم به برق دسترسی ندارند. ویلیام توضیح می دهد که چگونه جادو و جادوگری در منطقه ای که وی در آن زندگی می کند رواج دارد. او با ترس از پزشکان جادوگر و نفرین بزرگ شده است. پدر ویلیام، تریول، زمانی یک تاجر دوره گرد بود، اما در نهایت او آنجا ساکن شد تا کشاورز شود. کار در مزرعه دشوار است، اما او از راه خوراک و پوشاک خانواده را تامین می کند. ویلیام دو دوست صمیمی دارد، جفری (پسر عمویش) و گیلبرت (که پسر رئیس دهکده است). حتی در سنین پایین هم، ویلیام کنجکاو و باهوش است. او با دوستانش به شکار پرندگان می رود و یک تله منحصر به فرد ابداع می کند که به او امکان می دهد چندین پرنده را به طور همزمان بگیرد.

او و جفری به نحوه کار رادیو علاقه مند می شوند. آنها بسیاری از رادیوها را از هم جدا می کنند تا این که عملکرد تمام قطعات داخلی آنها را یاد بگیرند. در نهایت، ویلیام و جفری آنقدر متبهر می شوند که می توانند رادیوهای دیگران تعمیر کنند. ویلیام به چراغ‌های دوچرخه‌ علاقه‌مند می‌شود که نیرویشان را از دینامی می گیرند که بر خلاف جهت گردش چرخ می‌چرخد. در دسامبر سال 2000، یک سیل بزرگ مالاوی را ویران کرد. از پی آن سیل خشکسالی ای طولانی گریبان مالاوی را گرفت و قحطی گسترده همه را ناامید کرد. دولت فاسد مالاوی تمام انبارهای غلات را که معمولاً برای امداد استفاده می شوند، می فروشد. همچنین رئیس جمهور جدید تمام یارانه هایی را که به کشاورزانی مانند پدر ویلیام اعطا می شد، حذف کرد. قیمت غلات افزایش یافت و مردم در سراسر کشور به گرسنگی می افتند. خانواده ویلیام وعده های غذایی خود را کاهش می دهند و در نهایت فقط روزی یک وعده غذایی مختصر می خورند.

وقتی نمرات مدرسه ابتدایی ویلیام به دستش می رسد، متوجه می شود که واجد شرایط هیچ کدام از مدارس شبانه روزی ای که قصد ثبت نام در آنها را داشت نیست. در عوض، او و گیلبرت هر روز برای رفتن به مدرسه راهنمایی به کاچوکولو می روند. پس از چند هفته، مدیر مدرسه اعلام می کند که همه دانش آموزان برای ادامه حضور باید شهریه خود را پرداخت کنند. اما خانواده ویلیام که حتی در تامین غذای کافی مشکل دارند نمی توانند مبلغ شهریه را بپردازند، بنابراین او باید مدرسه را رها کند. ویلیام به سراغ، سرگرمی جدیدی می رود. او چندین کتاب فیزیک را از کتابخانه مدرسه ابتدایی سابقش به امانت می گیرد و به آسیاب های بادی برقی علاقه مند می شود. او آرزو دارد آسیاب بادی ای بسازد که بتواند انرژی لازم برای روشن کردن چراغ ها و یک پمپ آب برای آبیاری مزرعه خانوادگی را تامین کند. توجهش به دینام دوچرخه جلب می شود و شروع می کند به طرح ریزی. ویلیام به جای حضور در مدرسه در کاچوکولو، به خرابه ی نزدیک مدرسه می رود تا قطعات مورد نیاز برای آسیاب بادی خود را پیدا کند. گیلبرت و ویلیام جلوی یک مسافر را می گیرند و گیلبرت چراغ دینام دوچرخه او را برای ویلیام می خرد.

ویلیام از تمام قطعاتی که جمع آوری کرده یک آسیاب بادی می سازد. ویلیام، گیلبرت و جفری چندین درخت را قطع کردند و برجی به ارتفاع 16 فوت ساختند تا آسیاب بادی را روی آن قرار دهند. همانطور که ویلیام برای چسباندن آسیاب بادی به بالای آن صعود می کند، بسیاری از مردم برای تماشا جمع می شوند. اکثر مردم شهر تصور می کنند که ویلیام دیوانه است. آنها ماه ها او را تماشا کرده اند که ضایعات و آهن پاره ها را جمع آوری و سرهم می کند. آسیاب بادی لامپ کوچکی را که ویلیام به آن وصل کرده روشن می کند. همه شگفت زده می شوند. ویلیام در سرتاسر منطقه شهرت می یابد. ویلیام که با روزنامه ها و ایستگاه های رادیویی مصاحبه می کند، داستان موفقیتش پخش می شود و در نهایت برای شرکت در کنفرانس TED در آروشای تانزانیا دعوت می شود. حضار از نطق کوتاه ویلیام شگفت زده می شوند. چندین نفر به ویلیام برای تحصیل در یک دبیرستان گران قیمت کمک می کنند. ویلیام قادر به ساخت یک آسیاب بادی بزرگتر است که می تواند پمپ آب یک چاه عمیق تغذیه کند. ویلیام به آمریکا سفر می کند، آنجا آسیاب های بادی بزرگی را در کالیفرنیای جنوبی می بیند که در ابتدای کارش الهام بخش او بودند. استعداد او توسط بسیاری از سازمان ها تصدیق شد و به آکادمی رهبری آفریقا در ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی راه یافت. در آنجا، او در جمع جوانان آفریقایی دیگری قرار گرفت که بر مصائب بسیاری غلبه کرده اند و برای ساختن آینده ای بهتر برای آفریقا تلاش می کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
شروع به تایپ کردن برای دیدن محصولاتی که دنبال آن هستید.