خلاصه کتاب دل دلدادگی
کتاب دل دلدادگی داستان داوود و روجا است که فرزندشان را در زلزله رودبار از دست داده اند. نه سال قبل از این واقعه روجا برخلاف قولی که هم ولایتیش کاکایی داده بود با داوود ازدواج می کند. داوود معلم شهری روشنفکری است که باورهایی آرمانگرایانه دارد وی قصد دارد از همسرش زنی آرمانی بسازد. اما داوود رفته رفته از تمام آرمانهایش دست می شود و به فردی کاملا معمولی مبدل می شود. از سوی دیگر روجا با سرسختی خاص روستایی مآبانه اش از وی مردی محکم و قابل اتکا می سازد. از این رهگذر روجا نیز به زنی شهری تبدیل می شود. اما داوود نسبت به زندگیش دلسرد می شود و از افکارش مدام دورتر می شود. کاکایی که روجا دز زمان خدمت سربازیش به خانه بخت رفته، سرخورده از دستیابی به محبوب پس از اتمام خدمت به جبهه می رود و شهید می شود.
در میانه ی غوغای زلزله پیکر بی جان داوود در رودخانه پیدا می شود. ماموران احتمال وقوع قتل را می دهند. اما روجا این حادثه را یک خودکشی می داند. در پایان روجا با خود می اندیشد که چگونه با عهد شکنیش دل کاکایی را شکسته و زن داوودی شده که حالا زیر خروار ها خاک آرمیده است. و اینکه چگونه داوود را با طعنه ها و بدهنی ها و زخم زبان هایش مجبور به ساختن خانه ای کرده که حالا از آن چیزی جز تلی از خاک و آوار باقی نمانده است. از سوی دیگربه خود می گوید که مرد ها ممکن است خیلی چیزها را بدانند اما اصول اولیه زندگی را فراموش کرده اند. کتاب دل دلدادگی نوشته شهریار مندنی پور را اولین بار انتشارات زریاب در سال هزاروسیصد و هفتاد وهفت منتشر کرد. و چاپ بعدی این کتاب در سال هزار و چهارصد راهی کتابفروشی ها شد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.