کتاب جاده فلاندر درواقع دنباله کتاب علف و خاطرات حضور ژرژ شخصیت اصلی کتاب در جبهه جنگ است. فرمانده رگزاش جلوی چشمان ژرژ به دست سرباز دشمن کشته می شود. گردان ژرژ شکست می خورد و پس از در به دری ها و راهپیمایی های شبانه بی هدف، ژرژ اسیر می شود. و به اردوگاه اسرا در آلمان شرقی منتقل می شود. جاده فلاندر علاوه بر سرگذشت ژرژ به رویاهای وی و دوستش بلوم هم می پردازد. از این رو می توان رویاهای آن دو را پیرنگی بدیل بر پیرنگ اصلی داستان دانست. سوالات فراوانی در ذهن ژرژ شکل می گیرند. چرا رگزاش در جاده پیشروی کرده و خود را به کشتن داده؟ چرا سرگذشت رگزاش اینقدر پرفراز و نشیب بود؟ پیش از وقوع جنگ وی با زنی بسیار جوان ازدواج کرده بود. و زن وادارش کرده بود چند اسب مسابقه بخرد و سوارکاری به نام ایگلزیا را استخدام کند.
ژرژ به یکی از اجدادش هم فکر می کند. ژنرالی که پس از شکست و بازگشت به خانه به طرز مرموزی مرده است. با برخورد ژرژ با زنی روستایی گویی پاسخ سوالات شکل گرفته در ذهنش را یکی یکی پیدا می کند. پاسخ هایی که حول محور گناه، خیانت و اقرار و کشف گناه و خیانت می گردند. خود او نیز در برابر جذبه وسوسه کننده زن جوان گرفتار دوگانگی عشق به زندگی و تنفر از آن می شود. اینها همگی در لفافه ای از اوهام و باورهای شایعه وار خانوادگی پیچیده می شوند. آنجا که براساس قول قدیمی ترهای خانواده جد بزرگ ژرژ نه به دلیل کشف خیانت همسر که به دلیل کنار نیامدن با مقوله شکست از اسپانیایی ها دست به خودکشی زده است. حتی اعتراف ایگلزیا به داشتن ارتباط با کورین نیز وقتی با انکار کورین همراه می شود فقط موجب سردرگم تر شدن ژرژ می شود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.