خلاصه کتاب برهنه ها و مرده ها اثر نورمن میلر
نورمن میلر رمان کتاب برهنه ها و مرده ها اثر نورمن میلر را تا حدی بر اساس تجربیات خود به عنوان عضوی از هنگ 112 کالواری در فیلیپین در طول جنگ جهانی دوم بنا کرد. این رمان در فهرست صد رمان انگلیسی زبان قرن بیستم در سال 1998 modern library در رتبه پنجاه و یکم قرار گرفت. میلر به خاطر روزنامه نگاری و نمایشنامه و همچنین داستان هایش شناخته شده است. کتاب برهنه ها و مرده ها اثر نورمن میلر اولین شهرت گسترده اش را برای او به ارمغان آورد. او جایزه پولیتزر را برای داستان جلاد در سال 1979 و جایزه پولیتزر را برای ادبیات غیرداستانی به همراه جایزه کتاب ملی برای ارتش های شب در سال 1968 دریافت کرد. میلر در ژانر غیرداستانی خلاقانه در کنار ترومن از پیشگامان است. کاپوتی، جوآن دیدیون، هانتر اس. تامپسون و تام ولف. این سبک روزنامه نگاری واقعی و داستان های ادبی را ترکیب می کند. او همچنین یکی از بنیانگذاران روزنامه تاثیرگذار The Village Voice در سال 1955 بود.
برهنه ها و مرده ها در چهار بخش نوشته شده است. بخشهای «موج»، «خاک رس و قالب»، «گیاه و شبح» و «بیداری». همچنین بخشهایی از روایت را تشکیل میدهند که مانند ماشین زمان پسزمینه و فلشبکها را ارائه میدهد. داستان این رمان در جزیره ای خیالی واقع در اقیانوس آرام جنوبی می گذرد. نیروهای آمریکایی که در تلاش برای پیشروی به سمت فیلیپین هستند، تلاش می کنند تا ژاپنی ها را بیرون برانند. تمرکز کتاب روی یک جوخه است.
در بخش اول، “موج”، شخصیت ها منتظر دریافت فرمان هستند. حمله از طریق دریا صورت می گیرد. مردان خود را روی یک قایق قرار می دهند تا به ساحل نزدیک شوند. نبرد با ژاپنی ها آغاز می شود و آتش رد و بدل می شود. هنسی، جدیدترین عضو جوخه، چنان ترسیده است که به طور تصادفی خود را در شلوارش راحت می کند. او در حالت وحشت زده فرار می کند و با نارنجک دشمن کشته می شود. در پایان بخش اول، مرگ هنسی بسیاری از مردان را ترسانده است، زیرا این اولین مرگی است که از زمان جنگ دیدهاند.
در «خاک رس و قالب»، بخش دوم کتاب، نبرد ادامه دارد. ژنرال کامینگز به ستوان هرن مدام فکر می کند. هرن تنها مردی در بین افسرانی است که کامینگز احساس می کند می تواند در سطح فکری با او ارتباط برقرار کند. آنها اغلب با هم بحث می کنند. جوخه یک سرباز ژاپنی را اسیر می کند. یکی از اعضای جوخه، روی گالاگر، یک سیگار به سرباز ژاپنی می دهد. در حالی که سیگار می کشد، سرباز با چشمان بسته استراحت می کند. سم کرافت، سربازی که تشنه خون است، به مرد ژاپنی شلیک می کند و او را می کشد. به زودی پس از این رویداد، گالاگر متوجه می شود که مری، همسرش، هنگام زایمان مرده است. فرزند آنها زنده مانده است، اما گالاگر تا پایان رمان گناه سنگینی را با خود حمل می کند.
در بخش ماقبل آخر، “گیاه و شبح”، کامینگز به هرن مأموریت میدهد تا جوخه را در جنگلی هدایت کند و سپس به کوه آناکا برود تا راهی برای دور زدن دشمن پیدا کند. در پی درگیری با سربازان ژاپنی، سرباز آمریکایی دوست وودرو ویلسون مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و باید پشت سر بماند. کرافت در نهایت براون، استنلی، گلدشتاین و ریجز را می فرستد تا او را پس بگیرند و با استفاده از برانکارد او را به عقب برگردانند. آنها چندین روز در این کار کار می کنند اما ویلسون می میرد. این مردان در نهایت جسد ویلسون را در رودخانه ای گم می کنند. کرافت هرن را وادار می کند تا وارد کمین شود و در نتیجه هرن کشته شود و کرافت فرماندهی جوخه را بر عهده بگیرد. کرافت به افراد دستور می دهد تا به کوه پیمایی ادامه دهند، علیرغم اینکه این کار به ظاهر ناامیدکننده ای است. در نهایت، آنها تسلیم می شوند و به جایی برمی گردند که مردانی که برای ویلسون رفته بودند، منتظر آنها هستند. آنها متوجه می شوند که نبرد برای جزیره تقریباً تمام شده است و در مورد آینده آنها پس از بازگشت از مأموریت خود به خانه صحبت می کنند.
در بخش “بیداری” کامینگز به تجربیات خود در جنگ فکر می کند. او احساس ناامیدی میکند که به نظر میرسد پیروزی خیلی راحت به دست میآید سرگرد دالسون که نقش معاون آن روز را برعهده داشت، صرفاً با پیروی از راهکارهای مناسب در رویارویی پیروز شد. سرگرد دالسون شروع به فکر کردن در مورد یک سیستم آموزشی جدید می کند که سربازان از روز بعد در آن شرکت خواهند کرد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.