خلاصه کتاب باکره و کولی نوشته دی. اچ. لارنس
کتاب باکره و کولی داستان دو خواهر به نامهای ایوت و لوسیل را روایت میکند که پس از اتمام تحصیلات خود در خارج از کشور به خانه بازمیگردند. مادرشان با مرد دیگری از خانه فرار کرده است. رسوایی ای که خانواده در مورد آن (به خصوص پدر خانواده) صحبت نمی کنند. زندگی جدید آنها تحت سلطه یک مادربزرگ کورِ خودخواه به نام ماتر و دختر بداخلاق او خاله سیسی است. زندگی تحت این شرایط برای این دو خواهر در ناامید کننده ترین حالت ممکن پیش می رود. اما با این وجود، دختران هر روز نهایت تلاش خود را می کنند. تا رنگ و سرگرمی را به زندگی خود بیاورند. آنها با فراملی ها به گردش می روند. در یکی از این سفرها، ایوت با یک مرد کولی و خانواده اش روبرو می شود. این ملاقات کنجکاوی جنسی او را بر می انگیزد.
زمانی که برای دومین بار به ملاقات خانواده کولی می رود. با یک زن یهودی دوست می شود که شوهرش را ترک کرده و اکنون منتظر طلاق است. در پایان کتاب باکره و کولی سیل عظیمی که از ترکیدن یک سد به راه افتاده به سوی خانه دو خواهر جاری می شود. و کولی که در نزدیکی خانه آنهاست ایوت را نجات می دهد. با این وجود سیل مادربزرگ را غرق می کند. در این حین گویی کولی گرمای زندگی را به ایوت که جذبه مردانگیش را احساس میکند، باز میدمد. او به خواب می رود و کولی ناپدید می شود. خانواده او به خانه باز می گردند تا او را در امان بیابند و کولی را به عنوان ناجی او تحسین می کنند. یک روز او یادداشت کوتاهی از کولی دریافت می کند که “به امید دیدار دوباره او” و تنها اینجاست که هم خواننده و هم ایوت متوجه می شوند که نام او جو بوسول است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.