درباره کتاب دایی جان ناپلئون نوشته ایرج پزشکزاد
راوی داستان شخصی به نام سعید است که در یک ظهر داغ تابستانی دل به دختر داییش لیلی می بازد. لیلی که هم سن و سال سعید است. در گوشه ای از باغ محل سکونت سعید با خانواده اش زندگی می کند. این نزدیکی و همسایگی به جای اینکه تسهیلگر دیدار آن دو باشد. سبب بروز مشکلات گوناگونی می شود. دایی جان (پدر لیلی) که بزرگ خاندان محسوب می شود. مردی خودرای با شخصیتی دن کیشوت وار است که مدام از دلاوریها و شجاعتهای نکرده و نداشته اش لاف می زند. از سوی دیگر آقاجان (پدر راوی داستان) که داروخانه داری امروزی است بارها از سوی دایی جان تحقیر می شود. این باعث می شود که آقاجان منتقد سرسخت دایی جان شود. عواقب این تقابل رفته رفته دامن تک تک اعضای خانواده و بیش از همه دو دلباخته جوان را می گیرد.
ستیز آقاجان و دایی جان با یکدیگر به عنوان نمادی از ستیز طبقه رو به زوال اشراف و طبقه متوسط رو به رشد آن روزهای ایران است. در پایان این کشمکش ها و زد و خوردها این آقاجان است که موفق می شوذ مچ دایی جان را بخواباند و او را در بستر مرگ بیاندازد. لیلی پیش از مرگ پدر بالاجبار به عقد پسرعمویش پوری در می آید. به دنبال این ازدواج راوی داستان راهی خارج می شود. در خلال این وقایع پاسبانی به نام آسپیران غیاث آبادی با قمر (دختر خل وضع خانواده) سر و سری پیدا می کند. که بعدا به ازدواج ختم می شود و آسپیران از این طریق مال و مکنتی به هم می زند. همچنین اسدالله میرزا از اقوام دایی که مردی تحصیل کرده و دنیا دیده است. از نزدیک شاهد تمام کشمکش اعضای خانواده است و به دیده تمسخر به آنها نگاه می کند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.