خانه / فروشگاه کتاب / حراج کتاب / کتاب ۵۰ تومانی / کتاب آن خورشید شامگاهی اثر ویلیام فاکنر

کتاب آن خورشید شامگاهی اثر ویلیام فاکنر

خلاصه کتاب آن خورشید شامگاهی

کوئنتین راوی داستان هنگام روایتش حدودا بیست و چهار سالگی است و از وقایعی می‌گوید که پانزده سال قبل روی داده‌اند. نانسی یک کلفت آفریقایی-آمریکایی است که برای خانواده کوئنتین کار می کند. آشپزشان دیلسی، بیمار شده است. عیسی نامزد نانسی که مشکوک است او از یک مرد سفید پوست باردار است ترکش می کند. اما با این ترس روبروست که مبادا عیسی در گودال بیرون خانه اش پنهان شود. و یکی از شبها که تنهاست غافلگیرش کند. آقای کامپسون سعی می کند با بردن او در شب به خانه، علیرغم اینکه خانم کامپسون احساس حسادت و ناامنی می کند به او کمک کند. بچه‌ها نمی‌توانند علت ترس نانسی را درک کنند. با پیشرفت روایت، نانسی از شدت ترس فلج می شود. یک شب او چنان احساس ناتوانی می کند که از بچه ها می خواهد که با او به خانه بروند.

در آنجا، او نمی تواند به آنها رسیدگی کند. برایشان قصه بگوید یا حتی پاپ کورن درست کند. جیسون کوچولو، شروع به گریه کردن می کند. پدر بچه ها از راه می رسد و سعی می کند با صحبت کردن نانسی را آرام کند. او می ترسد که عیسی به محض رفتن آنها به سراغش برود. داستان در حالی پایان می‌یابد که پدر بچه‌ ها را با خود به خانه برمی‌گرداند. بی آنکه چیزی که تحت تأثیر وضعیت نانسی قرار گرفته باشد، بچه‌ها مثل قبل همدیگر را مسخره می‌کنند و پدر آنها را سرزنش می‌کند. در مورد اینکه آیا نانسی آن شب زنده می ماند یا خیر، قضیه مبهم باقی می ماند. اما بر اساس روایت بنجی که در رمان خشم و هیاهو به استخوان‌های نانسی که در همان گودال افتاده است اشاره می‌کند. می توان فهمید او کشته شده است. البته از ضارب با نام راسکوس یاد می شود نه عیسی.

نویسنده

مترجم

ناشر

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

> تاریخ چاپ: ۱۳۷۰

> نوبت چاپ: اول

> جلد: شومیز

> قطع: رقعی

> تعداد صفحه: ۱۹۰

> شابک: –

> وضعیت کیفی: خوب

نظرات (۰)