ADD ANYTHING HERE OR JUST REMOVE IT…

مهاجرت برای بسیاری اگر تنها راه حل نباشد آخرین راه حل است. انسان به امید زنده است و “امید” دقیقا همان چیزی است که نویسنده ی هیچ دوستی به جز کوهستان و دیگر شخصیتهایی را که در کتاب صحبتشان رفته به مهاجرت وامی دارد. انسانهایی از ملیتها، مذاهب، قومیتها و زبانهای متفاوت اما با آرزویی مشترک، آرزوی اینکه هر آنچه در سرزمینی که از آن مهاجرت کرده اند نیافته اند در مقصد خویش بیابند، اما سفر آنها سفری معمولی نیست، بلکه نبردی نابرابر با امواج سهمگین اقیانوس است درحالی که تنها پناهگاهشان قایق کهنه ای است که بیش از ظرفیتش مسافر دارد.

سفر پرمخاطره ی نویسنده پس از یکبار بلعیده شدن قایقش در کام امواج اقیانوس سرانجام به مانوس ختم می شود، اردوگاهی در پاپوآ گینه ی نو که به منظور اسکان موقتی پناهجویان غیرقانونی برپا شده است.

بوچانی با چشمان تیزبین و ذهن آگاهش خیلی سریع درمی یابد مانوس اردوگاهی برای اسکان موقت پناهجویان نیست، بلکه شکنجه گاهی است که دولت استرالیا به منظور منصرف کردن پناهجویان از تصمیمشان برپا کرده است، دولتی که یکی از وعده های انتخاباتیش ممانعت از ورود مهاجران غیرقانونی به خاک استرالیاست و حال که خود را بر اریکه ی قدرت می بیند سعی دارد با طمطراق و به راه انداختن بازی های تبلیغاتی ( آنگونه که در کتاب از حضور دوربین های تلویزیونی و خبرنگاران از آن صحبت می شود) با به گروگان گرفتن سرنوشت و زندگی عده ای پناهجو خود را در عمل به وعده هایش پیروز جلوه دهد.

شرایط فاجعه بار مانوس از ازدحام خارج از ظرفیت جمعیت اردوگاه گرفته تا کمبود امکانات درمانی و بهداشتی به همراه ممنوعیتهای بی مورد و بحرانهای روحی – روانی ای که گاه و بی گاه گریبان پناهجویان را می گیرد همه و همه به گونه ای هوشمندانه برای درهم شکستن مقاومت پناهجویان طوری ترتیب داده شده اند تا آنها را از تصمیم خود برای مهاجرت به استرالیا منصرف کنند. موضوعی که نویسنده در قالب صفهای طویل دستشویی، حمام، سالن غذاخوری و تلفن به خوبی به آنها پرداخته است و ستمی را که بر وی و سایر پناهجویان در مدت این چند سال رفته استادانه به تصویر کشیده است. اینجا مانوس تنها یک زندان یا تبعیدگاه نیست بلکه آوردگاهی برای برخورد چند تمدن است، تمدن مدرن که با دوربین های مدار بسته، باتوم های برقی و افسرهای یونیفرم پوش استرالیایی، تمدن کهن با مهاجران عمدتا خاورمیانه ای وتمدن پاپوهای بومی با زندگی قبیله ای رو در روی هم قرار گرفته اند و سیستم حاکم برآن همانطورکه نویسنده به شرحش می پردازد همان نظمی است که سعی می کند جهان ما را به تمامی زیر سلطه ی خود قرار دهد، نظم خردکننده ای که می کوشد هویت انسانها را در قالب اعداد و ارقام و کارت های شناسایی به بند بکشد و آنها را از هرگونه صفات نیک انسانی تهی گرداند. استفاده ی مکرر نویسنده از عنصر طبیعت درداستان به نشانه ی یگانه عنصررهایی بخش قابل توجه است. بوچانی خلوت کردن با طبیعت و گوش سپردن به آواهای شبانه ی جنگل اطراف اردوگاه را به منزله ی مفری از رنج جانکاه جاری در مانوس به تصویر کشیده است، گویی این مادر طبیعت است که محبوسین مانوس را یک به یک به آغوش خود فرا می خواند به طوریکه در سیر داستان شاهد این هستیم که رفته رفته بین ساکنین اردوگاه و طبیعت بکر اطراف رابطه ای رازورزانه و آرامش بخش شکل می گیرد.

بوچانی هیچ دوستی به جز کوهستان را در مدت ۵ سال به وسیله ی تلفن همراهش نوشته و در قالب پیام هایی از طریق اپیلیکیشن واتس اپ به دست امید توفیقیان، مترجم این کتاب، رسانده است. هیچ دوستی به جز کوهستان در ژانویه ی ۲۰۱۹ برنده ی جایزه ی ادبی ویکتوریا شد و در آوریل همان سال جایزه ی ادبی نیو ساوت ولز را نیز از آن خود کرد، همچنین در اوت آن سال جایزه ی ملی زندگی نامه ی استرالیا را هم برای بهروز بوچانی به ارمغان آورد. انتشار این کتاب منجر به بحث های اجتماعی و دانشگاهی بسیاری درباره ی وضعیت فعلی و تاثیر نظام حاکمیتی استرالیا و نظایرش بر آینده جوامع تحت حکومتشان شد، بسیاری از روشنفکران نسبت به فاجعه ی انسانی ای که پشت فنس های مانوس در حال وقوع بود هشدار دادند و هنرمندان و فعالین حقوق بشر بسیاری نسبت به آن اعتراض کردند هشدارها و اعتراضاتی که در نهایت منجر به تعطیلی مانوس و تجدید نظر در رفتار غیرمسئولانه ی دولت استرالیا در قبال پناهجویان شد.

بوچانی در خلال این سالها با همکاری آرش کمالی سروستانی فیلم مستندی نیز با عنوان چوکا ساعت چند است؟ ساخت که به مرحله ی نهایی چند جشنواره راه یافت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
شروع به تایپ کردن برای دیدن محصولاتی که دنبال آن هستید.