ADD ANYTHING HERE OR JUST REMOVE IT…

وقتی به عنوان کسی که نام خانوادگیش تامس است درباره ی دیلن تامس می نویسم، اولین پرسشی که با آن مواجه می شوم این است که: آیا با او نسبت خانوادگی دارید؟ بهترین چیزی که در پاسخ این سوال می توانم مدعیش شوم این است که زمانی در همسایگی یکی از خاله های دیلن، در خیابان پونتاردولایس زندگی می کردم. او در آنجا یک فروشگاه کاغذ دیواری داشت و دیلن گاهی اوقات برای ملاقاتش به آنجا می آمده است. پدرم عادت داشت بابت هم نشینی ها و هم پیالگی هایش با وی به خود ببالد و با تلخی در مورد مرگش صحبت کند و بگوید: “در آمریکا کشته شد، در لارن دفن شد و در خیابان فلیت به صلیب کشیده شد.” دیلن در 9 نوامبر 1953 در نیویورک همچنان که بدنش توسط راهبه ای غسل داده ​​می شد در کما درگذشت. اولین شایعات پیرامون دلیل مرگش مربوط به خونریزی مغزی بود و به دنبال آن گزارش هایی مبنی بر ضرب و شتمش هنگام دزدی از او منتشر شد. به زودی داستان هایی در مورد افراط در مصرف مشروبات الکلی نوشته شد و بعدها گمانه زنی هایی در مورد سوء مصرف دارو و ابتلا به دیابت مطرح شد.بیماریش به سادگی قابل درمان بود، اما پزشکش در نیویورک از تشخیص آن عاجز ماند. گرچه باید به سرعت به بیمارستان منتقل می شد، اما دو ساعت تمام طول کشید تا او را به آنجا برسانند. بی دلیل از دنیا رفت. جای تعجب نبود که پس از آن حادثه برای محافظت از مقصران، تلاشهای فراوانی صورت گرفت. حتی یکی از زندگینامه نویسان آمریکایی وی موافقت کرد که حقیقت را پنهان نگاه دارد. این داستان غم انگیزی است از اینکه چگونه یک شاعر بیمار قربانی حفظ مطامع مالی و وجهه ی علمی شد. دیلن همان موقع هم که برای شرکت در پروژه ی Under Milk Wood در کانون پرآوازه ی شعر شهر وارد نیویورک شد، بیمار بود.

او سابقه غش کردن و مشکلات ریوی داشت و از دستگاه برای تنفس استفاده می کرد. مدیر کانون شعری که تامس برای حضور در آن به نیویورک رفته بود؛ جان برینین بود. او همچنین نماینده ی تور دیلن بود و کمیسیون هنگفت 25 درصدی از این تور دریافت می کرد. برینین شاعری روان رنجور و خود شیفته بود که هفته را با ویسکی، فنوباربیتال و مشتی داروی دیگر سپری می کرد. او همچنین به سبک زندگی توام با عیاشی و لذت طلبی وافر که خارج از ظرفیتش بود اعتیاد داشت. روزگارش با مدام پی پول دویدن، گدایی و استقراض از هر کجا که می‌توانست می گذشت. برینین علیرغم وظیفه اش در مراقبت از تامس، از نیویورک فاصله گرفت. آدم دیلن بودن برایش کسل کننده شده بود و کارهای دیگرش را مختل می کرد. خلاصی از شر دیلن، همانطور که او با ابهام بیانش می کرد، به وسواس مبدل شده بود، وسواسی که او اذعان داشت هرگز قادر به مهارش نبوده. برینین این رفتارش را ذیل مقوله ی محافظت از خود توصیف کرد و اعلام کرد که در این راستا نسبت به دیلن حداقل توجه را داشته است. این را می شود حساس ترین حلقه ی زنجیره ای دانست که اثبات کننده ی غفلت از وضع شاعر بیمار بود .برینین همچنین قصد داشت از کانون شعر استعفا دهد و در دانشگاه استخدام شود. از طرفی سرخوش تر از آن بود که مراقبت از دیلن در اولویتش قرار داشته باشد. او در خانه اش در بوستون ماند و مسئولیت مراقبت از تامس را به دستیار جاه طلب خود، لیز ریتلی سپرد که کارش مدیریت تولید در پروژه ی Under Milk Wood بود. او در 20 اکتبر در فرودگاه آیدل وایلد با دیلن ملاقات کرد و به سرعت متوجه بیماریش شد. اما مصمم بود به هر قیمتی نمایشنامه را به موفقیت برساند، بر همین اساس تا سرحد مرگ به دیلن فشار آورد و در عرض تنها پنج روز چهار تمرین و دو اجرای نمایشنامه را برایش ترتیب داد.

نهایتا برینین برای تماشای آخرین تمرین حاضر شد و از دیدن ظاهر دیلن شوکه شد و متوجه شد که مشکلی جدی برای سلامت وی پیش آمده است. همچنین ریتل به او هشدار داد که دیلن سر تمرین قبلی از هوش رفته است. احتمالا همین گفته ی ریتل بوده که زنگ هشدار را برای برینین به صدا درآورد و به دنبال آن وی در خصوص اجرا یا عدم اجرای نمایش درخواست مشاوره پزشکی را داد. اما او به شدت به سهمش از دستمزد دیلن نیاز داشت. او با مشکلات مالی شدیدی مواجه بود، درآمدش کاهش یافته بود، تا خرخره زیر بار بدهی بود و از سوی دیگر به دلیل عدم پرداخت مالیات بر درآمد به دادگاه احضار شده بود. برینین همچنین 300 دلاری را که یکی از دوستانش پیشش امانت گذاشته بود خرج کرده بود. بدین ترتیب اگر برنامه ی دیلن را لغو می کرد، برای جایگزینی آن پول هیچ راه حلی نداشت. این شد که بیماری دیلن را نادیده گرفت و به بوستون بازگشت. و دیگر او را ندید مگر زمانی که در بیمارستان در حالت کما به سر می برد. دیلن بر سر زندگیش تا جایی که می توانست مبارزه کرد و نهایتا قربانی مشکلات مالی و زیاده خواهی برینین شد. به این ترتیب ریتل باید تک و تنها به رتق و فتق کارها می پرداخت و مسئولیت همه چیز گردن او افتاده بود. اما نه او و نه دیلن توان پرداخت هزینه های گزاف مراقبت های پزشکی مناسب را نداشتند و کانون شعر هم هیچ گونه بیمه ای برای او در نظر نگرفته بود. چیزی که مورد نیاز بود، پزشکی بود که بتواند مسئولیت درمان دیلن را بپذیرد، و ترجیحا هزینه‌ها را متناسب با وضع مالی بیمار تنظیم کند. لیز فقط یک مرد را با آن شرایط می شناخت. میلتون فلتنشتاین پزشک خانوادگیشان. لیز بعد ها او را پزشک مجنونی توصیف کرد که اعتقاد داشته تزریق دارو می تواند هر دردی را درمان کند. این گونه وی به سرعت دست به سرنگ شد و دیلن توانست دو اجرای Under Milk Wood را پشت سر بگذارد، اما بلافاصله پس از اجرا از حال رفت.

27 اکتبر سی و نهمین سالروز تولد دیلن بود. عصر آن روز، او به جشنی که به افتخارش برپا شده بود، رفت، اما آنقدر حالش بد بود که ناچار شد به هتل محل اقامت خود برگردد، جایی که ریتل او را در رختخوابش گذاشت. ریتل تابحال اینقدر دیلن را در هم شکسته و خراب ندیده بود، بعدها آن گونه که خودش از آن یاد کرد آن جشن تولد آغاز پایان تامس بود. برینین از بوستون تلفن کرد و تولد تامس را تبریک گفت اما او به سختی پاسخش را داد. برینین حس کرد که دیلن یا ناخوش است یا در نوشیدن الکل زیاده روی کرده است. او می‌توانست با ریتل صحبت کند تا بفهمد که موضوع چیست، اما ترجیح داد این کار را نکند، حتی با این وجود که از آن روزی که با چشمان خودش وخامت حال دیلن را دیده بود سه روز هم نگذشته بود. اینجا برینین فرصت اولش را از دست داد، با اطلاع از ادامه یافتن ناخوشی دیلن می توانست به نیویورک بازگردد، اوضاع را تحت کنترل درآورد و برای معاینه ی مجدد تامس توسط پزشک یا یک متخصص اقدام کند. شرایط برای برگشتنش کاملا فراهم بود چرا که کلاس فردایش ساعت دو بعد از ظهر به پایان می رسید و فرصت کافی برای سر زدن به دیلنی که تنها دو ساعت با او فاصله داشت در اختیارش بود. در 29 اکتبر، برینین برای کار در کانون شعر راهی نیویورک شد و هشت ساعت در این شهر بود. این را باید فرصت دیگری برای ارزیابی وضعیت رو به وخامت تامس دانست، اما حتی او زحمت تماس با دیلن یا ریتل را هم به خود نداد.

حالا دیگر دیلن به شکل خطرناکی ضعیف و در برابر عفونت آسیب پذیر شده بود. حادثه ی مهمی در 2 نوامبر اتفاق افتاد، و آن عبارت بود از اینکه در نیویورک آلودگی هوا به سطح هشدار برای افراد مبتلا به امراض تنفسی رسید. تا پایان نوامبر آن سال، بیش از 200 نیویورکی در اثر آلودگی هوا جان خود را از دست دادند. ریتل بعداً یادآور شد که در آن چند روز دیلن “به شدت بیمار بود”. در ساعات اولیه 4 نوامبر، او از رختخواب برخاست و با لحنی آکنده از دلخوری گفت به هوای تازه نیاز دارد. او به بار وایت هورس رفت، هشت بطری ویسکی نوشید و به هتل بازگشت و به خود می بالید که 18 بطری ویسکی نوشیده است. دیلن ظهر از خواب بیدار شد و به ریتل گفت نمی تواند نفس بکشد. یکی از دوستانش (احتمالا لوئیس آرمسترانگ) گفت: صدای او آنقدر ضعیف و خشن بود که به نظر می رسید. دیلن گرفتار عفونت تنفسی جدی ای شده بود که از نایش شروع و از طریق مجاری هوایی اصلی به ریه ها سرایت کرده بود. فلتنشتاین دو دفعه در آن روز معاینه اش کرد، اما نتوانست بیماریش را تشخیص دهد. فلتنشتاین همچنین یک دوره ی خطرناک تزریق مورفین را شروع کرد. ریتل با نگرانی با برینین تماس گرفت و او باز هم تصمیم گرفت به نیویورک که فقط یک ساعت با هواپیما راه داشت، بازنگردد. انفعال او در طول این وقایع شگفت آور به نظر می رسد، آن هم با توجه به اینکه وظیفه ی مراقبت از مشهورترین شاعر آن زمان به عهده ی او بود.

آن شب، فلتنشتاین برای سومین بار دیلن را معاینه کرد و به اشتباه تشخیص داد که او دچار دلیریوم ترمنس شده است. وی به جای اینکه دیلن را به بیمارستان بفرستد، 30 میلی گرم مورفین (سه برابر دوز عادی برای تسکین درد) تزریق کرد. با این حال که می دانست با این کارش ممکن است دیلن به کما برود. این هم می توانست دلیل دیگری برای فرستادن او به بیمارستان به شمار رود، اما دکتر هتل را ترک کرد و به ذکر این نکته به ریتل بسنده کرد که برای مراقبت از دیلن به کمک نیاز دارد. دیلن در موقعیت خطرناکی قرار داشت. بیماری ریویش روی تنفس‌اش تأثیر می‌گذاشت، و حالا مرفین هم وضع را بدتر کرده بود. نیمه شب 4 نوامبر بود که دیلن به کما رفت. اگر ریتل با آمبولانس تماس می گرفت، احتمالاً می توانست جان او را نجات دهد. اما او وحشت کرد و زمان را برای رسیدن فلتنشتاین تلف کرد. دو ساعت بعد دیلن را به بیمارستان سنت وینسنت بردند، در آن زمان دیگر به کما رفته بود و مغزش آسیب دیده بود. دو پزشک جوان آزمایشات لازم را برای یافتن علت کما، مننژیت، خونریزی مغزی، دیابت و تجویز داروهای لازم انجام دادند اما به نتیجه ای نرسیدند. آنها به صدای ریه های او هنگام تنفس گوش دادند و برونشیت را در کل ریه اش تشخیص دادند. اشعه ایکس هم پنومونی را نشان داد و افزایش تعداد گلبول های سفید وجود عفونت را تایید کرد.

اما فلتنشتاین که قصد داشت قصور خود را مخفی کند، همچنان اصرار می ورزید که دیلن به دلیل آسیب مغزی الکلی به کما رفته است. در میان شایعاتی مبنی بر قصور پزشکی، الن بوردن استیونسون، همسر سابق آدلای استیونسون، نامزد دموکرات ریاست جمهوری، پیشنهاد داد تا برای جذب بهترین متخصصان مستقل پول بپردازد. اما پیشنهاد سخاوتمندانه او رد شد و باعث شد سفارت بریتانیا با برینین تماس بگیرد و شکایت کند که دیلن از مراقبت های پزشکی لازم محروم شده است. از سوی دیگر هم بیمارستان دست روی دست گذاشت و اجازه داد تا ذات الریه ادامه پیدا کند و او چهار روز بعد در 9 نوامبر درگذشت. هنوز چند ساعتی از مرگ دیلن نگذشته بود که ماجرای مرگ وی بر اثر سوء مصرف الکل نقل محافل شد. ناشر آمریکایی دیلن، جیمز لافلین، به کارگزار ادبی خود در لندن نامه ای نوشت و پیش از انجام آزمایش و صدور گواهی فوت به وی اطلاع داد که علت مرگ دیلن مسمومیت الکلی مغز بوده است. شروع داستان هم چنان بود که دیلن تا سرحد مرگ الکل مصرف کرده و به قولی خودش را با مشروب خفه کرده است. لافلین با برینین بر سر اینکه چه کسی برای شناسایی جسد به سردخانه برود شیر یا خط انداخت. لافلین شکست خورد و به سردخانه رفت، در حالی که برینین خود را مشغول ایجاد یک صندوق وجوهات و هدایا به احترام شاعر فقید می کرد. گرچه این فکر ستودنی و جالب به نظر می رسید اما آلوده به زنگار منفعت طلبی بود.

برینین هزینه برخی از مراقبت های بیمارستانی دیلن شخصا را پرداخت کرده بود. برای این کار اجاره خانه و اقساط وام خودرویش عقب افتاده بود. او پولی را هم که دوستش نزد او به امانت گذاشته بود خرج کرده بود، اما امیدوار بود که همه آن را از صندوق پس بگیرد. پس از مرگ دیلن هیچ مدرکی دال بر مسمومیت، آسیب یا تغییر مغز دیلن در اثر الکل پیدا نشد. گواهی فوتی صادر شد که طی آن پزشک اعلام کرد قادر به تشخیص هیچ گونه آسیب مغزی در اثر مصرف الکل نیست. همچنین هیچ نشانه ای از عفونت الکلی یا سیروز کبدی پیدا نشده است. علت مرگ تورم مغز ناشی از کاهش سطح اکسیژن خون به دلیل ذات الریه بود. تنها چند روز پس از مرگ دیلن، برینین با کیتلین و سپس با گروهی از دوستان دیلن که اتفاقاً در نیویورک بودند، از جمله ادیت سیتول و وینفورد وان توماس ملاقات کرد و به همه ی آنها اطمینان داد که از دیلن به بهترین شکل مراقبت شده است و مرگ او در اثر سوء مصرف الکل بوده است. برینین بعد از آن، یک آخر هفته را به فرستادن نامه برای چند تن از مخاطبین با نفوذ خود، از جمله تی. اس. الیوت اختصاص داد. وی در نامه هایش به آنها گفت که تنها مقصر این مرگ خود دیلن است و به دروغ نوشت که نتایج کالبدشکافی تایید کرده که الکل به مغز او آسیب رسانده است. همه می‌دانستند که پسر ولزی در مصرف الکل زیاده روی می کند، بنابراین طولی نکشید که این داستان در محافل ادبی لندن پخش شد.

این وسط ریتل هم نقش خودش را خوب ایفا می کرد. او در نوشتن نامه ای 12 صفحه ای به لویی مک نیس به برینین کمک کرد. در آن نامه هم برینین و هم فلتنشتاین را ستود و به مک نیس اطمینان داد که مورفین هیچ نقشی در مرگ دیلن نداشته است. نامه اثر مورد نظر ریتل و برینین را داشت و مک‌نیس فوراً نامه ای به وکیل دیلن در سوانزی نوشت و در آن هشدار داد که هر شایعه‌ای مبنی بر اینکه از دیلن به درستی مراقبت نشده است نباید منتشر شود. برینین هم که طبق معمول به پول فکر می کرد. تنها سه روز پس از مرگ دیلن، به جلسه‌ای در مجله ی مادمازل رفت تا مقاله‌ای درباره دیلن را تمام کند که از انتشارش سود زیادی عایدش می شد. مراسم یادبود دیلن در نیویورک درست فردای آن روز برگزار شد. برینین که تمایلی به از دست دادن هیچ پولی نداشت، از شرکت در آن امتناع کرد زیرا ساعت برگزاری مراسم با یکی از جلسات تدریس او تداخل داشت.او همچنین قصد داشت کتابی درباره دیلن بنویسد و در این زمینه از ادیت سیتول راهنمایی خواست. سیتول به وی پیشنهاد کرد که دو روایت بنویسد، یکی محتاطانه برای انتشار فوری و دیگری صادقانه، که پس از مرگ همه شان منتشر شود. برینین هم سفارش سیتول را پذیرفت و فورا کتاب دیلن تامس در آمریکا را نوشت و منتشر کرد. این کتاب که در سال 1955 منتشر شد، توصیفی محتاطانه از نحوه ی مرگ دیلن را ارائه کرد. او در آن کتاب هیچ انتقادی از فلتنشتاین یا ریتل نکرد و در مورد تاخیر دو ساعته در رساندن دیلن به بیمارستان دروغ نیز گفت و مدعی شد که او را به سرعت به آنجا برده اند.

برینین همچنان دروغ خود را که دیلن بر اثر آسیب مغزی الکلی درگذشته، تکرار کرد. او همچنین به دیلن مباهات می‌کرد که 18 بطری ویسکی نوشیده است، هرچند بعداً اذعان کرد که می‌دانسته چنین چیزی صحت ندارد. جای تعجب نیست که یکی از همکارانش گفت که از این کتاب بوی تقلب به مشام می رسد. اما این یک کتاب پرفروش بود، و داستانی که دیلن تا سر حد مرگ الکل نوشیده، در تصورات عمومی جا افتاد. چیزی نگذشت که هر میخانه و هر بار در سراسر بریتانیا به حضور کسی مفتخر می شد که شخص دیگری را می شناخت که در شبی که دیلن خود را مست کرده بود همراش بوده است. کتاب برینین برای او پول آورد، اگرچه نوشتن آن او را تا مرز یک فروپاشی روانی رساند. هرچند متاسفانه برای دیلن دیگر دیر شده بود. اما هشت سال بعد، در سال 1963، از کنستانتین فیتز گیبون برای نوشتن بیوگرافی دیلن دعوت شد. وی افسر سابق اطلاعاتی آمریکا بود و به افشای حقیقت شهرت داشت. در جریان نگارش کتاب دکتری خلاصه ای چهار صفحه ای از گزارش های بیمارستان دیلن را با جزئیات بیماری ریوی و گزارشی از قصور فلتنشتاین برای او فرستاد. این فرصتی طلایی برای کشیدن خط بطلان بر تمام داستانهایی بود که پیرامون مرگ دیلن بر اثر سوء مصرف الکل رواج یافته بود ، اما فیتز گیبون پذیرفت چیزی ننویسد که به فلتنشتاین یا بیمارستان آسیب برساند. فیتز گیبون گزارشات بیمارستان را در بایگانی خود در دانشگاه تگزاس دفن کرد که توسط همه زندگی نامه نویسان بعدی دیلن هم بلااستفاده باقی ماند. در سال 2003 که پنجاه سال از مرگ تامس می گذشت همچنان این اطلاعات مهم مبنی بر اینکه دیلن قبل از ورود به بیمارستان به ذات الریه و برونشیت مبتلا بوده و اینکه فلتنشتاین در تشخیص این موضوع شکست خورده بود، هنوز در دسترس عموم قرار نگرفته بود. تا به آن زمان هیچ‌ گاه فاش نشده بود که نیاز مبرم برینین به پول و سرسری گرفتن موضوع بیماری تامس منجر به مرگ دیلن شده است. بنابراین داستان 18 بطری ویسکی ادامه یافت، داستانی که یک فانتزی عاشقانه تغذیه اش می کرد که ماجرایی جذاب برای توصیف مرگ یک شاعر بود. از قضا، تنها دو سال پس از مرگ دیلن، برینین به پاس خدمات برجسته اش به شعر مدال طلا دریافت کرد و در بیست و پنجمین سالگرد مرگ دیلن به عضویت آکادمی هنر و ادبیات آمریکا انتخاب شد.

او به فلوریدا رفت تا در آنجا ایام بازنشستگی را سپری کند و اوقاتش را به ورق بازی در ساحل با لئونارد برنشتاین سپری کرد. او در سال 1998 درگذشت و سنگ نوشته ی گورش این بود: «فکر می‌کنم به اندازه‌ای که شایسته آن هستم شناخته شده‌ام». جان برینین به چیزهای زیادی شناخته شد. با این حال، او هرگز به عنوان مردی شناخته نشد که به شاعری معروف کمک کرد تا به مرگی زودهنگام از دنیا برود و خودش هم از این کار پول زیادی به جیب بزند.

برگرفته از کتاب غفلت مهلک: چه کسی دیلن تامس را کشت؟ به قلم دیوید ان. توماس/ ترجمه ی علی صاحب الزمانی

1 نظر در “چه چیزی دیلن تامس را کشت؟

  1. محمدرضا زمردی گفت:

    درود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
شروع به تایپ کردن برای دیدن محصولاتی که دنبال آن هستید.